شهرام شريعتي – عضو هياتمديره خانه اقتصاد ايران: تعداد تشكلهاي بينالمللي در دنيا رو به فزوني است و اعضاي آنها عموما همفكران صنفي، مذهبي يا ورزشياند.
تعاملات مشترك دهكده جهاني و اهداف يكسان جمعيتي باعث شده كه مجموعههاي متعددي تحت عنوان گروه، NGO، فدراسيون و… شكل بگيرند كه در نهايت و در ادبيات ايران تشكل خوانده ميشوند.
توسعه انديشههاي فرابخشي و اجتماعي به تشكيل نهادهاي همسوي بينالمللي منجر شد و اين امر از قرن نوزدهم به بعد رواج چشمگيرتري يافت. با توسعه تشكلگرايي در ايران اين سوال به ذهن متبادر ميشود كه چرا حضور متخصصان ايراني در تشكلهاي بينالمللي كمرنگ است يا به عبارتي ديگر چرا پتانسيل جذب و همگرايي صنفي و گروهي در بين ايرانيان به ميزان كافي و وافي به چشم نميخورد. اين موضوع از دو منظر مورد توجه قرار خواهد گرفت. نخستين منظر بررسي تئوري توهم توطئه است كه در ميان كشورهاي جهان سومي خواهان بسياري دارد.
در موضوع تشكل گرايي مخصوصا در بعد بينالمللي و به طور اخص در بحث تشكلهاي تاثيرگذار، تئوري مذكور اهرمي شده براي نيل به اهداف موافقان اين سبك انديشه، به همين دليل هرگونه عدم توفيق ورود به سازمانها و نهادهاي بينالمللي را حاصل دشمني يك جريان خارجي با اصول و ارزشهاي محوري ميدانند، ولي واقعيت چيز ديگري است.
متاسفانه كم اطلاعي از اصول تشكيل تشكلها و ناآگاهي از روند ايجاد آنها يكي از مهمترين عواملي است كه باعث شده به توفيقات لازم در امر مذكور نائل نگرديم. فقدان يادشده، عاملي است براي دفع واقعگرايي و رواج فرافكني و در نهايت توسعه تئوري توهم توطئه.
رشد انديشههاي ماركسيستي در ايران 1300 به موضوع توهم مذكور قوام داده و منتج به ختم به تفكر دايي جان ناپلئوني شد (ايجاد دشمن فرضي) . شايان ذكر است كه گاهي اين عدم توفيق در عرصه تعامل بينالمللي به استراتژي گروههاي داخلي بازميگردد. برخي با استعانت از دشمن فرضي عدم توانايي افراد يا تشكلها را به موضوع توطئه دشمنان پيوند ميزنند تا بتوانند از آب گلآلود عدم توانايي گروهها به نفع خود صيد ارزشمندي را رقم بزنند.
ولي با نگاهي عميقتر و با مداقه بيشتر به تشكلهاي بينالمللي اين نكته به ذهن متبادر ميشود كه عدم توفيق در دخول به اين سازمانها، عوامل ديگري است كه بايد نسبت به رفع عيب از آنها اقدامات لازم را معمول داشت و با توجه به تنوع فعاليت تشكلها نميتوان تمام كاستيها را به دشمن خارجي نسبت داد بنابراين تعميم عدم توفيق به موضوع توهمي توطئه، نوعي فرار رو به جلو و فرافكني محسوب ميشود.
در واقع بخش عمده علل و عوامل عدم ورود به سازمانهاي بينالمللي يا تشكلهاي ريشهدار جهاني و حتي انجمنهاي همگن منطقهيي، ريشه در تاريخ و انديشههاي ملي به لحاظ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دارد.
در اين ميان 4 علت متفاوت را ميتوان بر اين امر متصور شد:
1-عدم آموزش لازم، باعث ايجاد همگرايي ضعيف در ميان افراد جامعه شده است و كاهش توان انجام فعاليتهاي گروهي، در مقياس بينالمللي و با ادبيات جهاني، مانع از اين خواهد شد كه بتوان در رقابتهاي جهاني حضور و در كارهاي گروهي نقشي موثر را ايفا نمود.
2-عدم شناخت كافي از نحوه تشكيل و سازماندهي تشكلهاي بينالمللي و ساختار تشكيلاتي آنها باعث شده كه حضور تشكلهاي ايراني يا اشخاص عموما به يك نوبت محدود شود. اين تجربه بارها براي نمايندگان ايران در سازمانها و نهادهاي بينالمللي و فدراسيونها تكرار شده است.
3-تشكلهاي بينالمللي عموما براي بهبود وضعيت فضاي كسب و كار ايجاد ميشوند و اين مهم برخلاف خواستههاي تشكلهاي داخلي است كه عموما به دنبال اهداف شخصي و گروهي هستند. در واقع تشكلهاي بينالمللي تسهيلگر روابط و توسعهگر رفتارهاي اجتماعي بين افراد محسوب ميشوند و برخلاف سنديكاها وظيفه ارتقاي رفتارهاي اجتماعي را برعهده دارند.
4-فردگرايي از جنبه نياز به اعتبار اجتماعي و ايجاد رزومه براي اشخاص، يكي ديگر از موانع عدم توفيق ايرانيها در تشكلهاي بينالمللي است. ورود بدون برنامه به تشكلهاي بينالمللي همچنين عدم احساس نياز به دستاوردهاي حاصل از آن باعث گرديده كه نتوانيم به اهميت وجود ذاتي آنها پي ببريم و جز معدود افراد داراي شناسنامه متقن بقيه از اين فرصت جاماندهاند.
منبع : تعادل